پسر یک مزرعه ‌‌دار


یادداشتهای پسر یک مزرعه ‌‌دار

عصر یک روز تابستانی، کنار شالیزار؛ کلبه ی حاجی

برچسب‌ها: موبایل نوشتها, تک عکسها
نویسنده: Hossein Torabi ׀ تاریخ: پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲ ׀ موضوع: ׀

بسوی آزادی؛ یک اتفاق ساده در مزرعه / موبایل نوشتها
یک روز بارانی در مزرعه است. من و علیرضا میرویم سمت سیلو تا مثل هر روز چند تا کیسه سیلو برای گاوها آماده کنیم.  
روی سیلو پلاستیک کشیده بودیم که باران داخلش نفوذ نکند. داشتم پلاستیک را کنار میزدم که دیدم چیزی زیر پلاستیک تکان می خورد. خوب که دقت کردم دیدم یک گنجشک است. پرنده بخت برگشته زیر پلاستیک گیر افتاده بود و داشت سخت برای رهایی تقلا میکرد. 
علیرضا که این صحنه را دید آمد جلو و پلاستیک را کنار زد. دست کرد زیر پلاستیک خیس و گنجشک نگون بخت را برداشت. گنجشک خیس خیس بود. معلوم بود که ساعتهاست که گیر افتاده است.
پرنده همچنان در مشت علیرضا بود و پیدا بود که حتی از خستگی ساعتها تلاش زیر پلاستیک رمق تقلا برای رهایی از مشت علیرضا را هم ندارد. 
علیرضا گنجشک را گذاشت پشت دست راستش و با دست چپ نگهش داشت. کمی به پرنده نگاه کرد و سپس...
آزادش کرد. پرنده بسوی آسمان پرکشید. بسوی آزادی!

برچسب‌ها: داستانهای من, موبایل نوشتها
نویسنده: Hossein Torabi ׀ تاریخ: شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۱ ׀ موضوع: داستان‌های من ׀